-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 01:46
به خاتون قصه ام... سرما امان زمین را بریده است ای هم صدای گرم! فکر جوانه کن از عمق روشنایی این قصه ی سکوت «فریاد» را ترانه ی جاودانه کن من از حضور آبی باران، بهاری ام باران! بهار مرا عاشقانه کن دریا تمام وجودش برای توست امواج بی ثمرش، آسمانه کن می نالد از هراس شکفتن، شقایقی برخیز و «راه شکفتن»، ترانه کن اینجا منم،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 03:29
زیبا! هوای حوصله ابریست چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا زیبا! هنوز عشق در حول و حوش چشم تو میچرخد از من مگیر چشم دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دلها معنا شود یادم بده چگونه نگاهت کنم که طره بالایت در تند باد عشق نلرزد زیبا ! زیبا آنگونه عاشقم که حرمت...
-
جاذبه...
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1384 15:15
اگر نیوتن سیبی را که از درخت افتاد جدی نمی گرفت ، من می ماندم و این سوال که: « چرا هرچه می پرم باز در چشمان تو فرود می آیم» ؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1384 12:05
خیس٬ با لباسش آویزان از بند بود٬ و همین طور که تاب می خورد با خود گفت: «نخند! چرا نباید یک دست لباس دیگر داشته باشی؟!» «صنعتی»
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 12:34
حس می کنم می خواهمت بانو٬ غزل٬ غریبه تنها تو را کم دارمت بانو٬ غزل٬ غریبه مانند طوفانی ترین رگبار یک زمستان هر نیمه شب می بارمت بانو٬غزل٬غریبه شعر از ؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1384 03:57
دریا شدهست خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نیمهآمدم تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما با هم سرودهایم جهان کرده از برش خواهر زمان ،زمان برادرکشیست باز شاید به گوشها نرسد بیت آخرش با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش...
-
در آغاز ...
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 01:31
سلام! حال همه ما خوب است... ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور، که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند با این هم عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی می گذرم که نه «زانوی آهوی بی جفت» بلرزد و نه این «دل ناماندگار بی درمان»! سید علی صالحی