دریا شده‌ست خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه‌آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
می‌خواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
با هم سروده‌ایم جهان کرده از برش
خواهر زمان ،زمان برادرکشی‌ست باز‌
شاید به گوش‌ها نرسد بیت آخرش‌
با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف می‌زنم
حس می‌کنم که راه نبردم به باورش
دریا منم! هم‌او که به تعداد موج‌هات
با هر غروب خورده بر این صخره‌ها سرش
هم او که دل زده‌ست به اعماق و کوسه‌ها
خون می‌خورند از رگ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ‌ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بغض کرده‌ام
بغض برادرانه‌ای از قهر خواهرش

                                                                     غزلی منتشر نشده از «محمدعلی بهمنی»


نظرات 4 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 06:13 ق.ظ http://delshoudeh.blogsky.com

سلام
بعنوان نفر ۳۳ که از وبلاگ شما بازدید میکنم از شعر قشنگی که زحمت کشیدی و نقل کردین بینهایت قدردانی میکنم
زیبا بود
خوشحال میشم در وبلاگ حقیر از شما رد پایی ببینم
زنده باشید و برقرار

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 03:00 ب.ظ

با با ایول حافظ شیرازی تو محرم هر رازی قربوونت / فرزاد

President Evil پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:12 ب.ظ http://opinion.persianblog.com

السلام علیکم یا جار الحافظ من الشیراز! // خیلی لذت بردم از این شعر. چون من اهل شعر نیستم تنها اسم شاعر رو شنیده بودم ولی الان خوب٬ یه شعر زیبا هم ازش خوندم: دریا سکوت کرده و من حرف می‌زنم / حس می‌کنم که راه نبردم به باورش ... راست می گه: الان که فکر می کنم می بینم درسته. یادش به خیر! ۷-۶ ماه پیش بود جلو دریا تنها واساده بودم. من تو دلم باهاش حرف می زدم و اون گوش می داد و با صدای دلنشین امواجش دلداری ام می داد ...

سارا(سایبان عشق) جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:16 ق.ظ http://sayeban-eshgh.persianblog.com

سلام.
شعر واقعا قشنگی بود!
من یه جورایی جدیدا با اون حالتای قدیم غریبه شدم! حیف...
احساس آدما چقد می تونه موثر باشه!!
دل تنگم..
دلتنگ!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد